امروز را دوست نداشتم . دردی هزاررنگ که همراه دوستان بیمارم بود که بین همه مشترک بود؛ هرکسی از چیزی گلایه داشت اما نقطه عطف ماجرا، عدم درک بود .چه از طرف خانواده و آشنایان ، چه جامعه ی ناآشنای ما. *اولین بیمارم .اشک ریزان از بی مهری پدرش می …
Read More »درمانگری مبتلا به ام اس – قسمت 1
امروز من با خوشحالی پله هارا طی کردم برای حس سلامتیم . من آسانسور استفاده نکردم . در حالی که من ام اس دارم . مراجعه کننده من، مانند خودم، مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس یا (ام اس)بود .بیمارانی که با درد ورنج عجین هستند. ..یک بیماری که اگر با ان …
Read More »