آرش هادیان درمانگر اختلالات جنسی و اضطرابی، مشاور روابط بین فردی
مطب ، پر از بیمار بود ؛ هوای دم کرده و بیمارانی که مجبور بودند خودشون رو سر پا نگه دارند .
این ناخود آگاه انسان هاست وقتی واقعا بیماری، نقش مادر را بازی می کند و برایت کاسه سوپ نوازش می آورد .انروز بیماران همه سعی بر لبخند زدن داشتند ، تا اینکه زنگ اتاق من زده شد و دکتر من رو خواستند .این یعنی فراخوان برای همدلی با یک بیمارمبتلا به ام اس ؛
از جا جهیدم .وارد اتاق شدم و با دختری که در حال خودزنی بود و مادری که گوشه ای کز کرده ،اشک می ریخت مواجه شدم.
دکتر آرام وشمره سخن میگفت:دخترم چیزی نیست باور کن مراحل اولیه است.
اما صدای هق هقش انچنان بلند بودکه انگار نمی خواهد بقیه ی حرف ها را بشنود .
دکتر اشاره به من کرد.من گفتم خانم کمالی بیایید به اتاق من باهم حرف بزنیم من هم ام اس دارم .
براق نگاهم کرد که یعنی دروغ میگویی .
دوباره پرونده ی من رونمایی شد .
تا قانع بشه ده دقیقه طول کشید .
حالا بیرون اتاق خود آگاه های بر روان بیماران پیروز شده بود .
همه نگران بودند و مستاصل .
اتاق من،
گفتگوی من
او:من تازه نامزد کردم آخه 😢😢😢😢😢😢😢
من:درک می کنم، سخته ،باور کن می فهممت ؛ چون سالها پیش منم این پروسه رو گذراندم .
مادر او : چطوره به نامزدش نگیم. هان ؟اگر بگوییم حالا می خواهند تازه چند روز بستری بشه .تا تشخیص بدهند .(دیگه فرزانه زار زدن رسیده بود )
من : خانم این کار درست نیست .دروغ گویی است .اگر ایشان مساله ای را پنهان کنند .چه احساسی می کنید ؟؟؟
او : اگر رهایم کرد ؟.
من : دیواری که نمی توان تکیه کرد همان بهتر که خودش را بشکند از اول ؛
نترس یک پالس تراپی 3 روزه است .
او :😢😢😢عوارضش ؟
من : ممکنه اضافه وزن داشته باشید (که در بیشتر موارد پیش می اید ) به ازایش در حرکت واقعا بهبود پیدا می کنید.
بعد از یک ماه ؛
اومده بود با همسرش ؛
تپل تر شده بود .دست در دست ناخود آگاهش.
آمده بودند تمام مراحل درمان را بدانند .
من : چه خوب که آمدید ؟ دیدی سخت نبود
او : اگر نامزدم نبود که 😢
من : ای بابا شما چرا مداوم گریه می کنید .😁😁
#روان درمانگری _با _ام _اس
(اسامی بیماران مستعار هستند)
