درمانگری مبتلا به ام اس – قسمت 1

امروز
من با خوشحالی پله هارا طی کردم
برای حس سلامتیم .
من آسانسور استفاده نکردم .
در حالی که من ام اس دارم .
مراجعه کننده من، مانند خودم، مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس یا (ام اس)بود .بیمارانی که با درد ورنج عجین هستند. ..یک بیماری که اگر با ان نجنگی ، او تو را زمین میزند .
مانند هر بیماری دیگری ، با عوارض خاص خودش شروع میشود از گز گز سر انگشتان گرفته ، دوبینی دید .در هر فردی علائم خاص خود را دارد. اغلب بیماران میترسند ، خود را می بازند .و به جای چاره اندیشی به توصیه های پزشکان خانگی واطبا سنتی می پردازند .به جرات می توانم بگویم ، همانطور که ما در قرن 21 سوار بر چهار پایان نمی شویم ؛ پس برای این بیماری هم باید به پیشرفت علم و اطبا اعتماد کنیم . در نوع خفیف این بیماری 75 درصد بهبودی حاصل میشود .
وبیمار میتواند به زندگی عادی خود باز گردد .مهم آن است که هم بیمار وهم اطرافیانش ؛ خود بیماری وروندش ودرمان راجدی بگیرند .
در کنار همه ی این حرف ها به عنوان کسی که سیزده سال است ، مبتلا به این بیماری است ؛ میگویم ؛ باید زندگانی کرد نه زنده ماند و برای زندگانی جنگیدن لازم است ، من و ام اس با هم دوست شده ایم .ما می دانیم چاره ای نداریم .گاهی من از او دلخور می شوم گاهی او از من ، گاهی او طغیان می کند مرا به درد می آورد به ازایش منم ورزش می کنم ، گاهی دست در دست هم میدانیم تنها دوست هم هستیم، پس بسازیم . ای کاش همراهان بیمار ؛ این درک را داشته باشند که این بیماران رنج می کشند و رنج کشیدن بسی بدتر از درد کشیدن است .

نویسنده : زهرا روحانی / کارشناس ارشد روانسنجی

Check Also

کارما بی کارما

اینجا یه مسجد یا امامزاده نیست. قبر کسی هست که خون انسان‌های زیادی رو ریخته …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *