اقدامات اولیه روانشناختی در حوادث

هدف از آموزش حمايت هاي رواني اجتماعي در بلايا و حوادث غير مترقبه راهنمايي و آشنائي با مداخلات رواني اجتماعي قبل، حين و بعد از حادثه است. آشنائي با عوارض ناشي از حوادث طبيعي و غير طبيعي و واكنش هاي كه افراد پس از حادثه نشان ميدهند، گروه هاي آسيب پذير كه شامل كودكان، زنان و سالمندان مي باشند در شرايط بحران در معرض خطر بيشتري قرار دارند، از اين رو شناسائي و مداخله رواني اجتماعي براي اين گروه ها از اولويت بيشتري برخوردار است.

مداخلات رواني اجتماعي براي افراد آسيب ديده پس از غربالگري به صورت گروهي توسط تيم هاي سلامت روان انجام مي شود، در مواردي كه نياز به مداخلات تخصصي يا درماني بيشتري باشد افراد به روان شناس، روانپزشك و پزشک متخصص ارجاع داده خواهند شد، پيگيري براي افراد آسيب ديده به مدت 6 ماه الي يك سال بر اساس نياز آنها انجام  مي شود.

 

مقدمه

در جريان بلاياي طبيعي و حوادث ناگهاني جمعي آسيبهاي رواني وارده به افراد مانند يك كوه عظيم يخ است كه قسمت اعظم آن زير آب قرار دارد و ديده نمي شود. مرگ و مجروحيت جسماني در بخش هاي بيروني آب قرارگرفته ولي معلوليت و عواقب روحي و رواني حوادث كه گاهي تا پايان عمر باقي مي ماند بدنه اصلي اين كوه يخ را تشكيل مي دهد و در اكثرمواقع موردغفلت قرار ميگيرد. اين زخم هاي رواني گرچه پنهان هستند ولي موجب رنج و ناتواني و افت عملكرد و كاركرد بسياري از انسانها مي شوند.

حوادث و بلایا برای جوامع ناآماده و ناایمن، پدیده‌هایی مصیبت‌بار و همراه با خسارتهای بیشتر هستند. این حوادث علاوه بر خسارات عینی و مستقیم نظیر مرگ و میر، آسیبهای جسمی و اقتصادی که توجه همه ناظران را به خود جلب می‌کند، خسارات غیرمستقیمی نیز به همراه دارند.

پیامدهای روانی و اجتماعی حوادث و بلایا از جمله این خسارات غیرمستقیم است که بخش عمده‌ای از جامعه را تحت تاثیر خود قرار می‌دهند.

بخشی از پیامدهای روانی و اجتماعی در بازه‌های زمانی طولانی‌تری پس از وقوع حادثه و عمدتاً به صورت خزنده و در لایه‌های پنهان جامعه بروز می‌کنند و سلامت و کیفیت زندگی مردم را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهند.

 

اهدف كلي

– حفظ و ارتقاء سطح سلامت روان جامعه پس از حوادث غير مترقبه

– پيشگيري از آسيب هاي وارده به سلامت روان متعاقب حوادث غيرمترقبه

اهداف اختصاصي

– كاهش بروز عوارض رواني اجتماعي در حوادث غيرمترقبه

– كاهش شيوع و پيشگيري از پيشرفت و تشديد عوارض رواني در حوادث غيرمترقبه

– افزايش توان انطباق و آماده سازي بازماندگان

– تقويت مهارتهاي اجتماعي بازماندگان و كمك به جامعه براي سازماندهي مجدد، خودياري و بازسازي جامعه

 

نكته: بلايا و به ويژه بلاياي طبيعي قابل پيش بيني و پيشگيري نيستند. اما دو نكته مهم در هنگام وقوع حوادث:

اول ، عمليات امداد و نجات و اقدامات فوري بعد از وقوع فاجعه

دوم ، به حداقل رساندن آثار مخرب و فاجعه بار اين بلاياست.

بنابراين آگاهي از مسائل بهداشت روانی حادثه ديدگان (به منظور حمايتهاي رواني، اجتماعي) جهت مداخله بهنگام و مديريت استرس و هيجانات يكي از اولويتهاي بهداشت روان است تا از گسترش بحران و دامنه مشكلات و پيامدهاي بعدي آن جلوگيري نمايد.

 

وجه تمايز بين بلا يا فاجعه و بحران يا وضعيت اضطراری

بحران يا وضعيت اضطراري عبارت است از: اتفاقاتي است كه بطور معمول روي مي دهد. اين اتفاقات در محدوده كوچك و براي عده خاصي روي مي دهد و بركل جامعه اثر نمي گذارد . لذا بازگرداندن اين شرايط به وضعيت عادي كار چندان دشواري نيست و احتياج به تجهيز كليه منابع و امكانات جامعه ندارد.مانند : آتش سوزي يك مجتمع يا پاساژ تجاري مثل ريزش ساختمان پلاسكو ،جرم و جنايت ، آسيب ديدن شبكه آبرساني يك شهر يا منطقه و… اما بلايا يا فجايع عبارت است از حوادث غير مترقبه اي كه گربيان كل جامعه را بگيرد. حادثه اي كه كل آحاد جامعه را در برگرفته و مقابله با آن به مهارتها و روشهاي ويژه اي نياز داشته باشد و براي جبران خسارات وارده نيز امكانات فوق العاده اي نياز است كه نوعاٌ مجبور به استمداد از كشورهاي ديگر مي شويم . مانند قحطي،جنگ،زلزله بزرگ

 

مراحل مختلف واكنش هاي رواني و رفتاري پس از بلايا

تصور كنيد كه شما و خانواده تان قرباني يك بلاي طبيعي، همچون زلزله، سيل و…هستيد. وقتي در مقابل چنين فشار شديدي قرار مي گيريد چه اتفاقي برايتان مي افتد؟ در اين شرايط چه احساسات و افكاري را تجربه مي كنيد؟ چگونه رفتار خواهيد كرد؟ انسان ها در رويارويي با بلايا و حوادث واكنش هائي را از خود بروز مي دهند كه مي توان آنها را به 5 مرحله تقسيم كرد.

  • مرحله تماس يا ضربه: اين مرحله در چنددقيقه پس ازحادثه بروزمي كند. اكثرافراد دچارترس و وحشت شديدي مي شوند.
  • مرحله قهرمان گرائي: درساعات اوليه وقوع حادثه بروزمي كند. دراين مرحله بين مردم همبستگي ايجاد مي شود. افراداحساس مي كنند بايدكاري انجام دهند، به طور داوطلبانه درامدادرساني كمك مي كنند،
  • مرحله شادماني و فراموش كردن غم: يك هفته تا چند ماه پس ازحادثه بروز مي كند. همزمان بارسيدن نيروهاي كمكي افراد اميدوارمي شوند و ممكن است حالت آرامش ونشاط ،سرخوشي وشادماني دارند.
  • مرحله مواجهه با واقعيت: 2 الي 3 ماه پس ازوقوع حادثه بروزمي كند.دراين مرحله افراد تازه متوجه وسعت خسارات وفقدان هايشان مي شوند. مجدداً روحيه خودرا ازدست ميدهند، نا آرام، خسته ودرمانده مي شوند.
  • تجديدسازمان: كه 6 ماه تا 1 سال پس ازوقوع حادثه بروزمي كند.افراد شروع به بازسازي رواني خود و بازسازي زندگي خودمي كنند و بتدريج درك مي كنند كه بايد متكي به خود باشند.

 

تيم حمايتهای روانی ، اجتماعی (تیم سلامت روان)

تیمی است متشكل از یك روان شناس، روانپزشك، یك روان پرستار، یك مددكار اجتماعی كه عمده وظیفه مداخله در بحران و ارائه مداخلات روانی، اجتماعی را بعهده می گیرد .این تیم تحت نظارت اداره سلامت روان وزارت بهداشت است و بصورت سیار به محل اسكان افراد آسیب دیده مراجعه نموده و پس از غربالگری آنان از نظر وجود علائم روانی ناشی از حادثه، در قالب گروه های مشاوره ای، مداخلات روانی، اجتماعی لازم را با همكاری سایر سازمانها مانند هلال احمر،بهزیستی و… ارائه می نماید . محل استقرار این تیم در ستاد حمایت روانی، اجتماعی در منطقه آسیب دیده می باشد .

 

اصول حمایت روانی ، اجتماعی در بلایا

برنامه حمایتهای روانی ، اجتماعی در حوادث غیر مترقبه و بلایا مبتنی بر اصول زیر می باشد :

اصل مهم بهداشت روان در بلایای طبیعی پرهیز از برچسب زدن بیماری به باز ماندگان می باشد .تاكید بر طبیعی سازی واكنشها یك هدف عمده است تا گروه هدف نیز بدانند واكنشهایشان پاسخ معمولی به یك موقعیت غیر عادی است .افرادی را كه در جریان بلایا دچار واكنشهای روانی شده اند بیمار یا مبتلا به بیماری روانی تلقی نكنید.این علائم واكنش طبیعی به یك حادثه كاملا غیر معمول است و در بسیاری از موارد در طول زمان تخفیف یافته و از بین می رود .

ارائه مداخلات روانی ، اجتماعی به صورت گروهی بر روش انفرادی ارجح است ، زیرا بدین ترتیب علاوه بر تقویت شبكه اجتماعی، جمعیت بیشتری در زمانی كوتاه تر تحت پوشش قرارمی گیرند. توانمندسازی افراد بازمانده و مشاركت آنان در برنامه ها اهمیت ویژه ای دارد: خطری كه در اغلب امدادرسانی ها در بلایا وجود دارد، تحقیر یا منفعل سازی دریافت كنندگان خدمات می باشد.هنگام كمك رسانی بسیاری از احساسات انسانی، نوعدوستانه و متعالی جلوه می كند اما باید مراقب احساساتی مثل برتری جوئی، خودبزرگ بینی، غرور و نیاز به سرویس دهی نیز باشیم كه گاه در چنین شرایطی زمینه بروز می یابد.

مردم از طریق شركت در برنامه ها احساس كنترل بر زندگی خود را پیدا می كنند و در حل مسائل و تصمیم گیری توانا می شوند. باید توجه داشت كه افراد بومی هرمنطقه در ارائه این خدمات به آسیب دیدگان موفق تر خواهند بود و از این رو توانمندسازی جامعه درگیر می تواند در همیاری گروهی و ارائه موثرتر خدمات مفید باشد . مداخله مناسب و به موقع روانی، اجتماعی از آسیب های احتمالی آینده جلوگیری می كند. بی توجهی به واكنشهای هیجانی، بازماندگان فعال را به قربانیان منفعل تبدیل می كند و روند بازتوانی فرد و جامعه را كند می كند.

 

حمایتهای روانی، اجتماعی براساس غربالگری فعال جمعیت آسیب دیده و ارائه خدمات بصورت سیار

استقرار در مكانی مانند درمانگاه، كمپ امداد، مركز بهداشت و انتظار برای مراجعه افراد  آسیب دیده روشی كارا نمی باشد. این روش علاوه بر اینكه منجر به تقویت رویكرد بیماری نگر در جامعه می شود در عمل باعث غافل شدن از جمعیت آسیب دیده ای می شود كه واكنشهای ناشی از بلایا را نمی شناسند، از وجود مداخلات موثر برای كاهش آسیب آگاه نیستند و یا با روش هائی ناكارآمد مانند مصرف خودسرانه دارو یا سوء مصرف مواد به خود درمانی می پردازند .

 

توجه به آداب ، سنن و فرهنگ منطقه آسیب دیده و استفاده از آن برای پیشبرد برنامه

بیان احساسات و ابراز هیجانات سوگ و روش های عزاداری در فرهنگهای گوناگون متفاوت است. احترام و توجه به مناسك محلی بسیار مهم است.

مناسك و مراسم سوگواری هر منطقه و فرهنگی در خود روشهای تطابق و آرامسازی برای معتقدان به آن را دارد كه باید از این نیرو استفاده شود. فرهنگ دیدگاه ما به جهان را رنگ می زند . بسیار مهم است گه در ارائه حمایتهای روانی، اجتماعی به آسیب دیدگان بتوانیم دنیا را از دید آنها و با رنگ آمیزی آنان ببینیم.استفاده از خلاقیت برای تطبیق اجرای مناسك با امكانات موجود از جنبه های مهم مدیریت بلایای طبیعی است. شاید محدودیتهای پیش آمده امكان اجرای بسیاری از آذاب را ندهد اما مهم است كه این مراسم را بشناسیم، اهمیت آنرا درك كنیم، به آن احترام بگذاریم و حداكثر تلاش را برای اجرای آن ولو با تغییرات ناگزیر ، انجام دهیم .

 

استفاده از داوطلبین آموزش دیده

افراد داوطلب (مانند هلال احمر) نیروهای قابل دسترس، قابل اعتماد، متعهد و دلسوز می باشند و با آموزش آن ها نیروی كار آمدی در اختیار خواهیم داشت .

 

مراحل پاسخ روانی به دنبال بلایا

بطور معمول بدنبال بحران هائی همچون سیل و زلزله ، افراد از مراحل مختلفی عبور می كنند .این مراحل بصورت خلاصه در جدول زیر آمده است :

:

مراحل علائم واكنش اداره واكنش
مرحله اول:
تماس يا ضربه در چند دقيقه اول پس از حادثه بروز مي كند
اكثر افراد دچار ترس و وحشت مي شوند .

برخي افراد بهت زده مي شوند .

افراد گيج و درمانده هستند و قدرت انجام هيچ كاري را ندارند .

اين حالت معمولاٌ گذرا و كوتاه مدت است

در اغلب موارد قبل از رسيدن هر كمكي بطور خودبخود پايان مي پذيرد
مرحله دوم : قهرمانگرائي در ساعات يا روزهاي اوليه پس از وقوع حادثه بروز ميكند

مرحله سوم : شادماني يا  فراموشي غم – يك هفته تا چندماه بعد از حادثه بروز ميكند

افراد احساس مي كنند بايد كاري انجام دهند، با ديگران ارتباط برقرار مي كنند و بطور داوطلبانه در امداد رساني كمك مي كنند .

همبستگي بين مردم ايجاد مي شود .

مردم با گذشت و ايثار زياد عمل مي كنند و تا رسيدن نيروهاي كمكي ، بسياري از كارها را خود انجام مي دهند . مانند در آوردن اجساد از زير آورهنگام وقوع زلزله .

همزمان با رسيدن نيروهاي كمكي و توزيع كمكها ، افراد  اميدوار شده و بطور موقت به آنان حالت آرامش دست مي دهد

رفتار آسيب ديدگان را بايد بعنوان واكنش طبيعي آنها تلقي نمود .

بايد وضعيت و شرايط آنان را درك كرد .

هدايت هوشمندانه : بايد فعاليتهاي مردم را بصورت مناسبي هدايت كرد .

به نقش خانواده افراد آسيب ديده و يا دوستان آنها اهميت داده شود .

كمك رساني به افراد در اين مرحله بسيار مهم و مفيد بوده و نتايج زير را در بر دارد :

سرعت در پيدايش تعادل رواني .

جلوگيري از اختلالات شديد رواني .

جلوگيري از انتقام جوئي و بدبيني نسبت به ديگران

مرحله پنجم :تجديد سازمان- 6 ماه تا يك سال بعد از وقوع حادثه بروز مي كند افراد شروع به بازسازي زندگي خود كرده بتدريج درك مي كنند كه بايد متكي باشند .

عدم رسيدن كامل به اين مرحله منجر به باقي ماندن احساس ناراحتي و پرخاش و تعارض دروني مي گردد

مسئوليت بايد پاسخگوي نياز نيازهاي مردم باشند و با برنامه ريزي از سرگرداني و بلاتكليفي آنها جلو گيري كنند .

بايد مردم را فعالانه در امر بازسازي مشاركت دهند

آگاهی از این واكنش ها كمك می كند تا عكس العمل های روانی آسیب دیدگان را بشناسید و نحوه برخورد با آنان را دریابید. گاه برخی از مراحل بارز نیستند و الزاماٌ بترتیب نیز رخ  نمی دهند. اقدام متناسب با این حالتها مردم را منسجم كرده و به آنها انگیزه می دهد تا با حوادث دست و پنجه نرم كنند . هدف نهائی رسیدن هرچه سریعتر بازماندگان به مرحله تجدید سازمان است .

به طور خلاصه

  • مرحله تماس یا ضربه
  • مرحله قهرمانگرائی
  • مرحله شادمانی یا فراموشی غم
  • مرحله مواجهه با واقعیت
  • مرحله تجدید سازمان

این مراحل الزاماٌ به ترتیب رخ نمی دهند و ممكن است برخی مراحل كاملاٌ بارز نباشند . هدف نهائی رسیدن بازماندگان به مرحله تجدید سازمان است .

 

واكنشها و علائم شایع بحران در افراد آسیب دیده

پس از بلایا افراد در معرض عوامل استرس زای متعددی قرار می گیرند كه مهمترین این عوامل عبارتند از :

انواع آسیبهای جسمانی كه باعث درد و ناراحتی می شود . نداشتن محل امن  برای آسایش و استراحت، نبود مواد غذائی لازم برای رفع گرسنگی و تشنگی، مواجهه با صحنه های دلخراش از قبیل جنازه اقوام و آشنایان، تخریب ساختمانها، از دست دادن اموال و دارائی و …كه فشار روانی زیادی را بر فرد وارد می كند .

استرسی كه بر فرد در جریان بلایا وارد می شود به قدری ناتوان كننده است كه تقریباٌ هركسی را می تواند از پای در آورد. به دنبال بروز استرس شدید روانی ناشی از فاجعه، واكنشها و علائمی در فرد بوجود می آیند كه می توانند بر عملكرد فرد تاثیر معكوس بگذارند. در برخی با تك علامت مواجه هستیم و در برخی با تركیبی از علائم، كه در صورت عدم رسیدگی می تواند منجر به اختلالات روانی مزمن گردد.

 

واكنشهای شایع روانی

خشم: یك هیجان پیچیده است كه با سرخوردگی و ناكامی مرتبط است به ویژه در افرادی كه سعی در انكار ناكامی دارند.

اضطراب: اضطراب گسترده تر و كم شدت تر از ترس می باشد.معمولاٌ تمركز آن روی احتمالات ناخوشایند آینده است و متوجه یك هدف نامشخص نمی باشد.كه می تواند بصورت بی قراری یا ناتوانی در تصمیم گیری و عمل خود را نشان دهد.

سرزنش: وقتی افراد خود را مسئول یك رخداد ناگوار می دانند رخ می دهد . ممكن است خود را بخاطر عدم جلوگیری از واقعه بد یا عدم كمك كافی سرزنش كند .

ناامیدی : پس از بلایا فرد ممكن است خود را از فعالیت و روابط بین فردی دور كند و منزوی شود . علت آن می تواند احساس ناامیدی شدید نسبت به آینده باشد.

ترس: هیجانی قدرتمند است که غالباٌ تمام انرژی فرد را به خود معطوف می کند .پس از یک استرسور شدید ممکن است ترس از دست دادن کنترل ذهن و افکار بر فرد مستولی شود.مانند : ترس از دیوانه شدن ، ترس از تنها ماندن ، ترس از دست دادن افراد بازمانده ، وقوع مجدد فاجعه و…

سرخوردگی : وقتی افراد در دستیابی به خواسته ای با مانعی مواجه شود

احساس گناه : وقتی حس شود اتفاقی ناعادلانه رخ داده باشد و فرد خود را به نوعی خود را مسئول بداند. در برخی موارد فرد از اینکه نتوانسته است به دیگران کمک کند احساس گناه می کند.در برخی احساسی مانند احساس گناه بازماندن ممکن است مشاهده شود .که در آن فرد از زنده ماندن خود در شرائطی که دیگران مرده اند، احساس گناه می کند .

غم و اندوه : یکی از احساسات شایع در بلایا می باشد که با فقدانهایی که فرد با آن مواجه شده مرتبط می باشد .احساس بی انرژی بودن و عدم لذت از زندگی می کند که در حرکات و صورتش نمایان است .

آسیب پذیری : هنگامی که فرد از نظر جسمانی یا روانی آسیب می بیند ، احساس شکننده بودن و ناامنی می کند .

سوگ و سوگواری : سوگ یک احساس درونی است که افراد وقتی با از دست دادن عزیزانشان مواجه می شوند تجربه می کنند. سوگواری روندی است که طی آن سوگ حل می شود مانند : برگزاری مراسم ترحیم و یادبود .

 

نكاتی درباره سوگ

بازماندگان حوادث غیرمترقبه ممكن است تعدادی از بستگان یا عزیزان خود را ازدست داده باشند. به دنبال آن همه افراد معمولاً واكنشی كه سوگ نام دارد را پشت سرمی گذارند.

یك فرد سوگوار ممكن است موارد زیر را تجربه كند

  • انكار فقدان : دراین مرحله فرد، از دست دادن عزیزان خود را باور نمی كند. ” مطمئنم كه زنده است.”
  • “او نمرده.”
  • درك فقدان: در این مرحله فرد كم كم به این نتیجه می رسد كه عزیزش را ازدست داده، ممكن است شیون و زاری سردهد، بی تابی كند.” كمرم شكست، دیدی عزیزم ازدست رفت.”
  • احساس ترك شدن و اضطراب: فرداحساس میكند كه تنها مانده و كسی را ندارد و اضطراب زیادی در مورد آینده پیدا می كند.
  • خشم: در این مرحله عصبانیت فرد نسبت به خود، اطرافیان وحتی گلایه وشكایت ازخدا مشاهده می شود.
  • احساس گناه: در این مرحله فرد شدیداً دچار احساس گناه شده وخودرا به خاطر اتفاقی كه افتاده مقصر می داند و سرزنش می كند. ” چرا نتونستم كاری برایش كنم”
  • افسردگی شدید: ناراحتی وغمگینی فرد تا حدی است كه حتی در حضور دیگران هم ازبین نمیرود. فرد ناامید است وحتی ممكن است اقدام به خودكشی كند. “دیگه نمی خواهم زنده باشم.
  • مرحله بازسازی: در صورت حل شدن سوگ وگذشتن از این مراحل فرد قادر خواهد بود به جامعه بازگشته و زندگی عادی خود را از سرگیرد.
  • افکار و خاطرات مزاحم : افکار و خاطراتی که بصورت ناخواسته در اثر یادآوری حادثه ایجاد می شوند که در روز ممکن است بصورت تجسم تصاویر یا صداها و بوهای یادآور حادثه و در شب ممکن است بشکل کابوس یا رویاهای وحشتناک بروز کند .
  • برانگیختگی بیش از حد : با علائم جسمانی مانند: طپش قلب ، تنفس سریع و تنش عضلانی و یا علائم روانی مانند: اضطراب ، بی قراری ، گوش به زنگ بودن ، از جاپریدن ناگهانی و… همراه باشد .

 

شایعترین اختلالات روانی بدنبال حوادث غیر مترقبه

1- اختلال استرس حاد : در شرائطی که که فرد حادثه ای آسیب زا همراه با تهدید به مرگ یا آسیب جدی به سلامت خود و یا دیگران را تجربه کرده باشد و بدنبال این تجربه احساس ترس و وحشت شدید همراه با همه یا برخی از علائم زیر را تجربه کند :

  • احساس کرختی و بی تفاوتی هیجانی .
  • کاهش آگاهی از محیط اطراف
  • احساس عدم واقعیت خود و یا احساس عدم واقعیت دنیای بیرون .
  • فراموشی روانزا

2- اختلال استرس پس از حادثه (PTSD ) که علائم آن شبیه اختلال استرس حاد می باشد. ولی دو تفاوت عمده با آن دارد:

  • فرد بازمانده بدنبال حادثه احساس درماندگی می کند و حادثه آسیب زا مکرراٌ برای وی تکرار می شود . بروز آن می تواند در هرزمانی پس از حادثه اتفاق افتد.
  • می تواند بلافاصله بعد از حادثه و حتی بصورت تاخیری 30سال پس از سانحه بروز نماید.لذا مداخله بهنگام می تواند در کاهش این بیماری تاثیر گذار باشد.

برخی علائم مانند : اجتناب ، احساس کرختی و درماندگی، برانگیختگی بیش از حد و مشکلات خواب وجود دارد

مداخلات ویژه اختلال استرس پس از حادثه شامل تشكیل جلسات گروهی حمایت روانی اجتماعی مبتلایان به PTSD میباشد. این جلسات بصورت گروهی حداقل 4 جلسه به فاصله یك هفته با رویكرد كنترل 3 دسته علایم ایجاد شده ناشی ازاسترس شامل تجربه مجدد هیجانات دردناك، بیش برانگیختگی هیجانی و علایم اجتنابی و اضطرابی تشكیل می شود.

3- سوگ عارضه دار : در مواردی که سوگ طی یک یا دوماه بعد از حادثه تخفیف نیابد و شدت علائم بیش از حد انتظار باشد نیازمند مداخله تخصصی است .

4- افسردگی اساسی: هرچند تمامی بازماندگان بطور طبیعی دچار واکنش سوگ گردیده و پس از رفع آن با یادآوری خاطرات گذشته دچار غم و اندوه می شوند.این واکنش طبیعی با افسردگی کاملاٌ متفاوت است.خصوصیات عمده آن عبارتند از : وجود خلق افسرده همراه با نومیدی و احساس درماندگی، اضطراب، کاهش انرژی، اختلال خواب، کاهش اشتها، اختلال در حافظه، احساس پوچی و بی ارزشی، احساس گناه و گاهاٌ افکار خودکشی

5- انواع اختلالات اضطرابی: این اختلال می تواند به تنهائی و یا همراه با سایر اختلالات در افراد بازمانده دیده شود. این حالات می تواند منجر به افت عملكرد و كندی روند برگشت به زندگی عادی گردد.

6- اختلالات شبه جسمی: سه ویزگی بارز این اختلال بشرح ذیل می باشد :

  • شكایات جسمانی كه بیماری جسمانی جدی را مطرح می كند ولی هیچ یافته قابل اثباتی در بررسیها و معاینات وجود ندارد.
  • وجود تعارضات روانی درشروع ، تشدید و تداوم این اختلال نقش مهمی دارد .
  • شكایت و نگرانی بیش از حد بیمار در مورد سلامت خود كه بصورت خودآگاه و تعمدی نمی باشد.

دو اختلال عمده در این دسته :

اختلال جسمانی سازی و اختلال تبدیلی است. نام دیگر آن هیستری یا سندرم بریكه می باشد كه مشخصه اصلی آن شكایات جسمانی متعدد و عودكننده است.بیشتر سیستم گوارش و اعصاب را درگیر می كند.

اختلال تبدیلی : جنبه های روانشناختی بر كاركرد حسی و یا حركتی فرد تاثیر می گذارد .

 

واكنش ها و علائم روانی در گروههای آسیب پذیر

پس از هر فاجعه یا بلا افكار، احساسات یا رفتارهائی دربین افرادی كه آسیب دیده اند یا شاهد صحنه های دردناكی بوده اند جریان پیدا میكند. این افراد نگرانی هایی درمورد تنها شدن، امنیت، سلامت خود و اشخاص مورد علاقه خود داشته و خواب آشفتهای دارند، دائماً صحنه های دردناكی كه دیده اند در بیداری یا درخواب بصورت كابوس به سراغشان می آید. اما وجود این علائم به معنی وجود یك بیماری نیست.

مراقب باشید افرادی را كه درجریان بلایا دچار چنین واكنشهائی شده اند را بیمار یا مبتلا به بیماری روان پزشكی تلقی نكنیم. این علائم واكنشی طبیعی به یك حادثه كاملاً غیرطبیعی است و در بسیاری از موارد درطول زمان كاهش می یابد و ازبین می رود.

  • كودكان

خیلی ها فكر می كنند كه :

  • كودكان زود همه چیز زود همه چیز را فراموش می كنند
  • كودك كه چیزی نمی فهمد
  • كودك حتی اگر دچار ضربه شدیدی هم شود زود بهبودی پیدا می كند

این طرز فكرباعث می شود توجه كمتری به كودكان شود . افت تحصیلی یا امتناع از رفتن به مدرسه در فرزند خود را رفتاری عمدی یا دال بر لجبازی تلقی كنند.

كودكان ممكن است درسنین مختلف واكنش ها و علائم متفاوتی را نشان دهند.

سنین پیش ازدبستان ( یك تا 5 سال)

  • ترس از جدائی و چسبیدن بیش ازحد به والدین
  • ترس از غربیه ها و بی اعتمادی به دیگران
  • ترس ازتاریكی
  • خودداری ازتنها خوابیدن
  • ترس ازاشیای خیالی، حیوانات
  • دیدن رویاهای ترسناك
  • برگشت به رفتارهای مراحل اولیه رشدی مثل شب ادراری، انگشت مكیدن
  • فعالیت بیش ازحد و پرخاشگری
  • اختلال درصحبت كردن، سكوت یا لكنت زبان

كودكان دبستانی (  11-6 سال)

  • احساس غمگینی
  • انجام بازی های تكراری
  • مشكلات خواب
  • اضطراب ونگرانی درموردسرنوشت اعضاء خانواده
  • مشكلات تحصیلی
  • بی اشتهائی
  • شب ادراری
  • پرخاشگری
  • شكایت های بدنی مثل : دردشكم، سردرد

نوجوانی و جوانی ( 18-12 سال )

  • علائم بدنی مثل دردهای شكمی، سردرد، ناراحتی های پوستی، دردهای نامعلوم، مشكلات خواب و كابوس، نزاع با دیگران و تحریك پذیری ، افت تحصیلی، رو آوردن به سیگار یا موادمخدر، طغیان و سركشی درخانه و مدرسه، افسردگی یا غمگینی، از دست دادن علاقه به تفریح یا فعالیت های گروهی بادوستان
  • زنان

مرگ و میر زنان در كشورهای درحال توسعه در اثر بلایا از مردان بیشتراست. به طوركلی زنان علائم و واكنشهای روانی بیشتری بعد از وقوع بلایا دارند. زنان معمولاً نقش اصلی مراقبت از فرزندان را بر عهده دارند و كمتراحتمال دارد به خاطر فرزندان خود هنگام بروز بلایا، محل حادثه را ترك كنند. پس از وقوع بلایا امنیت آنان بیشتر مورد تهدید قرارمی گیرد. باید تاكید كرد كه پس از بلایا فرصت هائی نیز وجود دارد كه زنان بتوانند گروه های اجتماعی تشكیل داده و ازحمایت های بیشتری برخوردار شوند.

  • سالمندان

درصورت بروز بلایا، سالمندان در معرض خطر بیشتری قراردارند. افسردگی درآنها معمولاً نادیده گرفته می شود چون علائم آنها با افراد جوانتر فرق دارد، به عنوان مثال فراموش كاری یا حواس پرتی در آنها ممكن است علامتی از افسردگی باشد كه گاهی به حساب پیری گذاشته می شود و مورد غفلت قرار میگیرد.

 

چه كسانی را باید به تیم حمایت روانی – اجتماعی ارجاع دهید؟

در صورتی كه با افرادی با شرایط ذیل مواجه شدید، آنها را به تیم حمایت روانی- اجتماعی ارجاع دهید. افرادی كه:

اضطراب شدید دارند: ( احساس نگرانی، دلشوره، انتظار وقوع حوادث بد درآینده طپش قلب، تنگی نفس)

افسردگی دارند: (احساس غمگینی وبی علاقگی به زندگی، ناامیدی، لذت نبردن از زندگی، فكر زیاد راجع به مرگ و مردن خود و دیگران …)

تجربه مجدد حادثه دارند: (به این صورت كه انگار دوباره همان فاجعه دارد تكرارمی شود.)

علائم روانپریشی دارند: در افرادی كه دارای زمینه مساعد هستند در شرایط پراسترس ممكن است علائم روانپریشی ظاهر شود مثل : توهم و هذیان

كسانی كه دچار علایم محرومیت از مواد هستند یا كسانی كه تحت درمان با داروهای آگونیست (متادون، بوپرنورفین یا تنتور اُپیوم) بوده اند:

این افراد در بلایا به دلیل عدم دسترسی به مواد یا دارو دچار علایم و نشانههای محرومیت شده و باید برای دریافت درمان به پزشك ارجاع داده شوند.

 

توصیه هائی برای والدین كودكان آسیب دیده

  • به كودكان فرصت داده شود راجع به احساسات، افكار، نگرانی ها و ترسهای خود با شما حرف بزنند
  • برای شناخت این ترسها بهتراست هرچه سریعتر با كودك ارتباط برقراركنیم.
  • به سوالات كودك صادقانه پاسخ داده و، به نیاز های بهداشتی وتغذیه ای آنان توجه كنیم.
  • رفتارهایی مثل شب ادراری را در ابتدا باید بپذیریم
  • درصورتیكه كودك از رفتن به مدرسه یا حضور در جمع كودكان خودداری كند به تیم حمایت روانی- اجتماعی معرفی كنیم.

 

با ورود به منطقه حادثه دیده، به عنوان امدادگرچه باید كرد؟

با آسیب دیدگان ارتباط صحیح برقراركنیم، به افراد اطلاعات درست بدهید و از گفتن مطالبی كه اطمینان ندارید خود داری كنید، افراد را ازدیدن جنازه عزیزانشان محروم نكنیم بگذارید واقعیت مرگ عزیز خود را بپذیرند.

مانع ابراز احساسات افراد نشویم، افراد را تشویق كنیم كه درمراسم تشییع جنازه وبه خصوص نماز میت شركت كنند. آنها را به شركت در فعالیت های اجتماعی، ورزشی و بازسازی تشویق كنیم.

كودكان را از والدین جدا نكنیم. به نیازهای تغذیه ای وبهداشتی كودكان درتمام سنین توجه كنید. امكانات بازی وسرگرمی برای كودكان فراهم كنید.

 

چگونه باید ازخود مراقبت كرد؟

درجریان انجام وظیفه به عنوان امدادگر شما ممكن است فشارهای زیادی را متحمل شوید. این فشار روانی ممكن است علائم ذكر شده زیر را در شما ایجاد كند. علائمی كه نشان می دهد دچار فرسودگی شده اید، خستگی مفرط،ازدست دادن روحیه ، عدم توانائی برای تمركز علائم بدنی مثل سر درد، بی خوابی، ناكارآمدی و…

 

برای رفع این علایم چه باید كرد؟

آموزش افراد قبل از امدادگری برای كنترل استرس هایی كه در جریان بلایا و حوادث غیرمترقبه با آن روبرو خواهند شد میتواند از ایجاد چنین مشكلاتی پیشگیری كند. بنابراین یادگرفتن مهارت مدیریت و كنترل استرس و كنترل هیجانات شدید مثل خشم میتواند درحل اینگونه مشكلات مفید باشد.

 

حمایت های اولیه روانی اجتماعی از آسیب دیدگان

انجام اقدامات و رعایت اصول زیر می تواند پس از بروز بلایا درایجاد آرامش، حفظ سلامت روان و کاهش استرس در آسیب دیدگان کمک کننده باشد.

  • با آسیب دیدگان ارتباط صحیح برقرارکنیم. نباید با آسیب دیدگان مثل شیء برخورد کرد. باید برای ارتباط با آنها وقت گذاشت و ارتباط باید در حدی باشد که ایجاد وابستگی نکند.
  • در انتقال مصدومین جسمانی به بیمارستان عجله نکنیم. به غیر از موارد فوریت پزشکی که لازم است بیمار به بیمارستان های تخصصی انتقال داده شود در موارد دیگر باید فهمید علاوه بر مصدومیت جسمی چه چیزی آسیب دیده را رنج می دهد.
  • به افراد اطلاعات صحیح بدهیم. هنگام وقوع حوادث اخبار ناگواری وجود دارد مثلا از ما ممکن است بپرسند آیا پدر من زنده است؟ آیا از پسر من خبری داری؟‌گاهی وسوسه می شویم به خاطر آنکه طرف مقابل ناراحت نشود به او دروغ بگوییم. این کار درست نیست. زیرا علاوه بر اینکه غیراخلاقی می باشد اعتماد مردم به ما و سایر نیروهای امدادی را کاهش می دهد و نگرانی عمومی را بالا می برد. در مواردی که اطلاعی نداریم بگوییم چیزی نمی دانم. اگر مرکزی وجود دارد که چنین اطلاعاتی دارد شخص را راهنمایی کنیم. سعی کنیم دقیقا آنچه را می دانیم منتقل کنیم. وقتی خبر بدی داریم آن را به تدریج و حتی الامکان در جمع مطرح کنیم. قرار دادن شخص داغدار در جمع گروهی از افراد داغدار شبیه خودش تحمل درد را آسان تر می کند. روحانی تیم نیز می تواند با حمایت معنوی و اجرای مراسم دینی، رنج داغدیدگی را در آسیب دیدگان کاهش دهد.
  • افراد را از دیدن جنازه عزیزانشان محروم نکنیم. دیدن جنازه عزیزان می تواند موجب شود تا فرد داغدار واقعیت مرگ عزیزان خود را بهتر بپذیرد. اگر اطلاعاتی راجع به چگونگی فوت و علت مرگ عزیزشان داریم می توانیم آنرا با بازماندگانشان در میان گذاریم. فقط در مواردی که جنازه یا صحنه مرگ وحشتناک است. بخش آسیب دیده جنازه را محدود کرده، صحنه های مناسب را به آنها نشان دهیم.
  • مانع ابراز احساسات افراد نشویم. بگذاریم افراد گریه و زاری و شیون کنند. به آنها نگوییم «گریه نکن» تخلیه احساسات، آنها را راحت تر خواهد کرد.
  • استراحت شبانه ضروری است. مردم را تشویق کنیم سروصدای شبانه را کم کنند.
  • برای آرامش بخشیدن به افراد از باورهای دینی آنها کمک بگیریم. ولی اگر به علت تحریک پذیری واکنش نامناسبی از خود نشان دادند وارد بحث های فلسفی با آنها نشویم.
  • افراد را تشویق کنیم در مراسم تشییع جنازه و بخصوص نماز میت شرکت کنند. اگر نماز میت گروهی و وسیع برگزار شود اثر روانی مثبت تری خواهد داشت.
  • سعی نکنیم افراد را به زور از محل سکونت خود دورکنیم. ولی در صورتی که خطراتی در مورد ادامه اقامت آنها وجود دارد بطور جدی گوشزد کنیم و سعی نماییم در موارد ضروری از طریق افراد محلی آنها را قانع کنیم.
  • مانع تجمع داغدیدگان نشویم. عزاداری گروهی به آرامش روانی آسیب دیدگان کمک می کند. از طرف دیگر در صورتی که افراد به دلایل شرعی و غیره مایل به سکونت زیر یک سقف نیستند به آنها حق بدهیم و با آنها همکاری کنیم.
  • داغدیدگان را به شرکت در فعالیتهای اجتماعی، ورزشی و بازسازی تشویق کنیم. به خصوص سعی کنیم افراد منزوی را در کارهای اردوگاه یا محلی که در آن به صورت موقت زندگی می کنند، شرکت دهیم اما راهنمایی در این مورد نباید به صورتی باشد که افراد حس کنند به زور وادار به انجام کار شده اند. تا مجبور نشده اند نباید بجای آنها تصمیم بگیریم.
  • در صورت وقوع درگیری، جلوگیری از دعوا و جر و بحث و جدا نمودن افراد آسیب دیده مفید است. در موارد ضروری از افراد با نفوذ محلی کمک بگیریم و به کمک آنها از طرفین دعوا بخواهیم به جای دعوا برنامه ریزی مشترک برای حل مشکل داشته باشند.
  • درصورتی که متوجه شویم فردی به علت فشار روانی به مواد مخدر پناه آورده او را از این کار منع نموده و به تیم حمایت روانی – اجتماعی معرفی نماییم.
  • درصورتی که علایم اختلالات روانی در افراد مشاهده کردیم در حدی که امکان دارد باعث آسیب به خود یا دیگران شوند یا تحمل رنج برایشان دشوار شده باشد یا نتواند اعمال روزمره طبیعی را انجام دهند حتما باید آسیب دیده را به تیم حمایت روانی – اجتماعی معرفی کنیم ولی صراحتا عنوان نکنیم که او روانی شده است. مردم از اینکه برچسب بیماری روانی روی آنها بخورد راضی نیستند. می توانند از اصطلاحات «اعصابت تحت فشار است» و یا اینکه «ناراحتی عصبی پیدا کرده ای» استفاده کنیم.
  • کودکان را از والدینشان جدا نکنیم.

اگر مادر کودک مجروح است، سعی کنیم کودک را همراه او یا پدرش برای درمان اعزام کنیم.

اگر کودک مجروح است، الزاما باید مادر یا پدر یا یکی از بستگان نزدیک او همراهش اعزام شوند.

اگر کودک شیرخوار است و مادر فوت کرده است، ابتدا سعی کنیم مادر رضاعی یعنی کسی که بتواند به او شیر بدهد پیدا کنیم. سپس بچه را به شخصی از بستگان نزدیک مانند خاله، عمه، مادربزرگ یا پدربزرگ بسپاریم و سفارش کنیم تاحدامکان با او باشد و او را در آغوش بگیرد و نوازش کند.

اگر مادر کودک فوت کرده است حتما پدر و یا سایر بستگان نزدیک باید بطور دایم همراه بچه باشد.

  • در صورتی که اشیا یا لباسی از پدر یا مادری که فوت کرده باقی مانده است (مثلا تسبیح یا روسری) آن را در اختیار فرزندش قرار دهیم.
  • حتی الامکان از تغییر مکان مداوم کودک خودداری کنیم.
  • به نیازهای تغذیه ای و بهداشتی کودکان در تمام سنین توجه کنیم.
  • برای کودکان امکانات بازی و سرگرمی را فراهم کنیم. بازی باعث انحراف توجه کودک از استرس می شود. وسائل بازی را هر چه زودتر در اختیار کودکان بگذاریم بهتر است. می توانیم پس از طی مراحل حاد حادثه، یک مرکز بازی برای کودکان در منطقه تاسیس کنیم ولی شرکت کودکان در این مراکز باید با رضایت خاطر آنان توام باشد و والدین یا سایر نزدیکانشان باید در همان نزدیکی ها باشند.
  • نقاشی کردن کودکان علاوه بر کمک به تخلیه هیجانی و تسکین روانی می تواند نشان دهنده مکنونات ذهنی آنان نیز باشد.

 

کمکهای اولیه روانشناختی

به دنبال بلایا اغلب افراد هیجانها و تجارب ناخوشایندی را تجربه می کنند. واکنشها ممکن است ترکیبی از سردرگمی ، ترس ، ناامیدی، درماندگی، بی خوابی، دردهای جسمی، اضطراب و خشم، سوگ، شوک، خشونت و بی اعتمادی، احساس گناه و شرم، ازدست دادن اعتماد و اطمینان از خود باشد. کمکهای اولیه روانشناختی می تواند یک محیط امن ، آسوده، مرتبط با دیگران، خودکارآمد، توانمند و پرامید را برای بازماندگان فراهم نماید.

 

بایدها

  • به افراد کمک کنید تا نیازهای پایه و اولیه خود مانند غذا، سرپناه و خدمات پزشکی را تامین کنند.اطلاعات درست به افراد درمورد چگونگی رفع این نیازها بدهید.( فراهم کردن امنیت و حمایت )
  • افرادی که تمایل دارند درمورد حادثه اتفاق افتاده و احساسات مرتبط با آن با شما صجبت کنند، گوش دهید. ( فراهم کردن آسودگی و آرامش)
  • با افراد مهربان و دوستانه رفتارکنید، حتی اگر که آنها شما را نپذیرند.( فراهم کردن آسودگی )
  • اطلاعات درست و دقیقی درمورد حادثه و ضربه و اقداماتی که درحال انجام است ارائه دهید. این کار می تواند به دیگران کمک کند که شرایط را بهتر بفهمند( کمک به آسودگی)
  • به افراد کمک کنید تا با دوستان و آشنایانشان ارتباط برقرار کنند.( ارتباط با دیگران)
  • افراد خانواده را دور هم جمع کنید.درصورت امکان شرایطی فراهم نمایید تاکودکان به والدین و یا عضو نزدیکی از اعضائ خانواده شان بازگردند.(ارتباط با دیگران)
  • پیشنهادات عملی برای اجرای کارهایی که بتواند خودکارآمدی را افزایش دهد ارائه دهید. ( افزایش خودکارآمدی)
  • به افراد کمک کنید تا نیازهاشان را تامین کنند.(افزایش خودکارآمدی)
  • مکانهای ارائه دهنده انواع خدمات دولتی و غیردولتی را به مردم آسیب دیده معرفی کنید. ( امیدواری)

 

نبایدها

  • بازماندگان را مجبور نکنید که درمورد داستان خود و اتفاقاتی که پیش آمده صحبت کنند . بخصوص درمورد جزئیات ماجرا چرا که این کار ممکن است سبب کاهش خونسردی و آرامش افرادی گردد که تمایل ندارند جزئیات زندگی خود را برای دیگران بازگوکنند.
  • به افراد اطمینان بی مورد ندهید مثلا نگویید “همه چیز خوب خواهد شد” و یا “حداقل شما زنده ماندید”. بیان این جملات سبب کاهش آرامش افراد می گردد.
  • به افراد نگویید که درحال حاضر چه کاری باید انجام دهند، یا چگونه فکر کنند، یا چه احساسی داشته باشند و یا اینکه قبلا چه کار باید انجام می دادند. این کار باعث کاهش خودکارآمدی و افزایش احساس گناه می شود.
  • به افراد نگویید که شما به علت رفتارها و باورهایتان دچار رنج و عذاب شده اید. این موضوع باعث کاهش خودکارآمدی افراد میشود.
  • قولی ندهید که قابل اجرا نیست. قول هایی که اجرا نشوند منجر به کاهش امیدواری در فرد می شود.
  • از خدمات موجود و فعالیتهای انجام شده انتقاد نکنید چرا که منجر به کاهش امیدواری و آرامش افراد می شود.

Check Also

تکنیکهای ذهن آگاهی

رسیدن به آرامش با تمرینات مایندفولنس

ریشه بسیاری از بیماری‌ های روانی و جسمی، به افکار بر می‌ گردد، افکاری که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *